در آستانه زادروز احمد شــــــاملو...شاعر همه نسل ها...

در نيست
راه نيست
شب نيست
ماه نيست
نه روز و نه آفتـــــاب،
ما بيرون ِ زمان ايستاده‌ايم
با دشــنه‌ی تلخي
در گُرده‌های ِمان
هيچ‌کس
با هيــــــچ‌کس
سخـــن نمي‌گويد
که خاموشي
به هـــــــزار زبان در سخن است
در مرده‌گان خويش
نظر مي‌بنديم
با طرح ِ خنده‌يي
و نوبت ِ خود را انتــــــظار مي‌کشيم
بي‌هيچ خنــــده‌يي!

احمد شــــاملو